مولای من سلام ...
جمعه چهارصد و سی و چهارم مقارن با چهارم شعبان و آخرین جمعه از سال یکهزار و سیصد و نود و نه است. در آستانه قدم نهادن در سال صفر و به پایان رساندن چهل سالگی. چهل سالگی سال غریبی است، چنان که همه آن را در انزوا خلوت سپری کردم. هرگز در همه عمرم چنین دور از دیگران نبودم و خدا داند که در پس این سال چه باید باشد که تجربه آن نیازمند چنین انزوای عمیقی بود.
آقاجانم
عرض بلند نیست. سالی که گذشت سخت گذشت، سالی که پیش روست را برای ما سهل و گوارا طلب بفرمایید. نه سختی را ناسپاسیم و نه سهلی را می توان در این دنیا طلب کرد. اما چهاردیوار خانه نفسم را تنگ کرده است، تمنای فراخی و گستردگی دارم و دست حاجتم به سوی شما و چشم امیدم به سوی خداست.