| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

۷۲۰

مولای من سلام ...

یادتان هست؟

آن خطابه تیغ‌دار در مباهات به پاکی‌اش و مذمت ناپاکی مرا؟

یادتان هست شبی که در سکوت پیچیده بودم و خوابم بوی ناله می‌داد؟

دنیا جای دهشتناکی است برای رجزخوانی، برای ادعا، برای غره شدن بر خود

گویی همه ریز و درشت را به مبارزه با خود می‌طلبی تا عیار مدعایت را برایت روشن کنند

این تو و این پیچ و خم زندگی ای مباهات‌گر به پاکی خود و رسواگر ناپاکی دیگری

*
جمعه یازدهم مهرماه سال چهار شد. مقارن با هفتصد و بیستمین قدم. هرگاه که خواستم زبان به مدعایی باز کنم یادم آورید که چقدر برای مبارزه‌طلبی در این هستی،‌ ناچیزم. هرگاه که قرار شد خطا و ضعف کسی را در مقابلش مرور کنم یادم آورید که چقدر انباشته‌ام از خطا. پاییز آمده است و من عجیب شاهد برگ‌ریزانِ نشاطِ خویشم ...

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه یازدهم مهر ۱۴۰۴ساعت 1:12 |