| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

پایان دی ماه یکهزار و سیصد و نود و شش است و دویست و شصت و نهمین جمعه نویسی. روزی بزرگی فرمود اگر در اشتغال خود، به بیش از نیاز وقت صرف کنی، وقتت به حرام صرف شده است. حالا نمیدانم حرام برایم سهل است یا نیاز وسیع. نمیدانم این وقتی که صرف میشود را جنابتان به پای هواخواهی مینویسد یا آبادانی دنیا. آنچنان که مولاعلی نیز اشتغالش حفر چاه بود و کاشت نخل. امیدمان به هدایت تقدیر است که شاید به اجبار ما را به راه خیر پیش برد...

...

مولای ِمن

عشایر به خانه‌ای دل نبسته‌اند چون وابسته به کوچند. آنکه قانون زیستن خویش را بر مبنای «کوچ» بنا کرده، جهان را به قدر کوله‌اش می خواهد. بار سنگین برداشته‌ایم، والا راه رفتن اینچنین سخت نبود. میخواهیم با همه دنیای‌مان به سوی شما آییم حال آنکه همه هستی فریاد می زند، بُگذار و بیا ... رها کن و بیا ... اما دریغ! 

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۶ساعت 23:6 | 

مولای من سلام

جمعه دویست و شصت و هشتم از راه رسید و ما نرسیدیم. کار به کندی پیش می رود و ادب ِ نفس در کوچه پس کوچه‌های روزمرگی گم میشود اما نا امید نیستم. باید پایان این سلسله جبال جمعه‌ها به دریای شما برسد والا اینهمه راه به مقصد هیچ بعید است.

آقاجانم

رنجی عظیم میبینم و به لفظی قلیل میگویم. باید بیایید و از نو مردان نامرد روزگار را ادب فرمایید و نهی کنید از زنده به گور کردن زنان و دختران! اینان قربانیان ِبی‌صدای آلت‌های زورگو و خردهای ناچیزند. از بس نامرد تربیت کرده‌اند، ظالم را بر سر خود سایه ساخته‌اند. از بس در اجتهاد و جهاد کوتاهی کرده‌اند، زنانه ترین احکام خود را به مردان سپرده‌اند. از بس تحقیر شده اند که مرزی میان شرافت و اسارت نمیدانند. و افسوس که این تنها جنایتی است که با خدا و بی خدا در آن اتفاق نظر دارند.

حضرت جان

ما به شعوری تازه در فهم زنان و حقوق ایشان نیازمندیم. خردهای جامعه را از درگاه خویش ارشاد فرمایید که از زنده به گوری نوین زنان و دخترانمان منصرف شویم.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۶ساعت 1:10 |