پایان دی ماه یکهزار و سیصد و نود و شش است و دویست و شصت و نهمین جمعه نویسی. روزی بزرگی فرمود اگر در اشتغال خود، به بیش از نیاز وقت صرف کنی، وقتت به حرام صرف شده است. حالا نمیدانم حرام برایم سهل است یا نیاز وسیع. نمیدانم این وقتی که صرف میشود را جنابتان به پای هواخواهی مینویسد یا آبادانی دنیا. آنچنان که مولاعلی نیز اشتغالش حفر چاه بود و کاشت نخل. امیدمان به هدایت تقدیر است که شاید به اجبار ما را به راه خیر پیش برد...
...
مولای ِمن
عشایر به خانهای دل نبستهاند چون وابسته به کوچند. آنکه قانون زیستن خویش را بر مبنای «کوچ» بنا کرده، جهان را به قدر کولهاش می خواهد. بار سنگین برداشتهایم، والا راه رفتن اینچنین سخت نبود. میخواهیم با همه دنیایمان به سوی شما آییم حال آنکه همه هستی فریاد می زند، بُگذار و بیا ... رها کن و بیا ... اما دریغ!