| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام

جمعه دویست و شصت و هشتم از راه رسید و ما نرسیدیم. کار به کندی پیش می رود و ادب ِ نفس در کوچه پس کوچه‌های روزمرگی گم میشود اما نا امید نیستم. باید پایان این سلسله جبال جمعه‌ها به دریای شما برسد والا اینهمه راه به مقصد هیچ بعید است.

آقاجانم

رنجی عظیم میبینم و به لفظی قلیل میگویم. باید بیایید و از نو مردان نامرد روزگار را ادب فرمایید و نهی کنید از زنده به گور کردن زنان و دختران! اینان قربانیان ِبی‌صدای آلت‌های زورگو و خردهای ناچیزند. از بس نامرد تربیت کرده‌اند، ظالم را بر سر خود سایه ساخته‌اند. از بس در اجتهاد و جهاد کوتاهی کرده‌اند، زنانه ترین احکام خود را به مردان سپرده‌اند. از بس تحقیر شده اند که مرزی میان شرافت و اسارت نمیدانند. و افسوس که این تنها جنایتی است که با خدا و بی خدا در آن اتفاق نظر دارند.

حضرت جان

ما به شعوری تازه در فهم زنان و حقوق ایشان نیازمندیم. خردهای جامعه را از درگاه خویش ارشاد فرمایید که از زنده به گوری نوین زنان و دخترانمان منصرف شویم.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۶ساعت 1:10 |