همه نوجوانیام را تا جوانی
همه جوانیام را تا امروز
به این انگیخته بودم
که اگر برسد آنِ الرحیل
توشهای باشد و سپیدی به رو
حالا که مرگ در حوالیام پرسه میزند
تهیدستانهترینْ منِ خود را
آمادهی تقدیم دارم
بنا به سرزنش خویش ندارم که سرزنش کردن خود، نادیدهانگاشتن لطف او است. باران لطفش باریده و ما نیز به وسعت زمینه خود تَر شدهایم. بذرهایی داشتم که روییده و البته برخی را هم به غفلت لگد کردهام. همچنان راهیام اگرچه لنگ و لَخت.
مولای من
راه صلاح را برای من
آشکار و دوستداشتنی کن
جمعه هفتصد و چهارم
بیست و سه خرداد
لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در جمعه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۴ساعت 23:4
|