| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

شکوائیه بلند و بالایی نوشته بود که چرا پاسخ نمی‌دهید؛ چرا درس نمی‌دهید؛ چرا چنین و چنان نمی‌کنید! سالها قبل تصور می‌کردم که دین و مسئولیتی بر گردنم هست که اگر دو جمله می‌دانم باید تقسیم کنم یا اگر کسی تمنای راهنمایی و پاسخگویی دارد به حکم وظیفه مسئول به پاسخم. به حمدالله به طریقت جنابتان دریافتم که خیر؛ چیزی بر ذمه‌ام نیست. ولله من که نه داعیه عصمت دارم و نه رسالت هدایت، چرا باید خود را پاسخگوتر از جنابتان بدانم. حتما خیر در سرگشتگی است.

زیاده عرضی نیست. جمعه آغازین ربیع است مقارن با هفته ششصد و هفتاد و پنجم و شانزدهم شهریور سال سه. این روزها و شب‌ها به مرور خط و مشق جناب سهروردی مشغولم. از شما چه پنهان گاهی فکر می‌کنم شاید آن راه که مستقیم‌تر است همین بود که شانه از زیستن در جامعه تهی کنیم و دست از نقش پدری و پسری و همسری و دوستی و... بشوییم. آنچه در تاریخ مکتوب و مدون است؛ گویی این سِلک بیشتر بهره‌مند از مواهب هدایتند تا آنانکه که شانه به تکلیف داده‌اند. خداداند ...

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه شانزدهم شهریور ۱۴۰۳ساعت 0:15 |