| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

هفته ششصد و چهل و هشتم منتهی به یازدهم اسفند سال دو مقارن بود با نیمه شعبان. هفته لرزناکی بود. به کسالت و تن‌رنجوری سپری شد. عجبا از آن نام که در غایت اضطرار به زبان می‌آید. من نمیدانم اسم اعظم چیست اما اگر اعظمِ کلمات برای هرکس آنی باشد که در آستانه مرگ بر زبان می‌آید خوشا و ای‌کاش که همین باشد که این هفته انیس و مونس بود.

چه بسا آنچه عظمت دارد اسم نیست بلکه عظمت از آنی است که تمنا را می‌شنود. پس آن نام را می‌توان عظیم قلمداد کرد که حداکثر استغاثه را در بر داشته باشد و به حداکثر استماع نائل آید. اعظم، مخاطبِ نام است. به آن اسم که متکلم را در مقام مواجه با عظیم‌ترین وجه مخاطب قرار دهند می‌گوییم اسم اعظم.

عرض بلند است و قواره کلمه کوتاه. دستم به دامانِ شما که شهر از چراغ تهی است و اگر راه ننمایی چاه‌ها خود را به جای مناره بر خلق خواهند فروخت. [l

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه یازدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 0:24 |