| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

508

مولای من سلام

طوفان آرام گرفته است اما نه به آن معنا که سوالها به جواب رسیده باشد، بلکه صبرحاصل شده است تا بی‌جوابی را مدارا کنیم. جمعه پانصد و هشتم مقارن با دوازدهم فروردین سال یک، آخرین جمعه از ماه شعبان است. کثرت اوهام فرصت توجه زلال را گرفته است و شعبان که فصل کشت بود به پراکندگی گذشت و ندانم در رمضان چه توشه‌ای برای درو خواهم داشت. دلخوش بر اینم که عبادت شاید همین همتی است که به ساختن و یاد گرفتن و یاد دادن مصروف شده.

آقاجان

قول رایجی است از اثر جذب به این معنا که توجه به آرزوها به تحقق آن منجر خواهد شد. من این قول را خلاف واقع می‌دانم. قاعده این نیست که کل به خدمت نیت جزء درآید تا او را به آرزوی خود برساند بلکه کل است که جزء را به سوی خود جذب می‌کند. در واقع آنچه ما آرزو داریم حاصل جذب ِکل است که بر ما «خواستن» را القا نموده و اما این خواسته‌ها متنوع است و اراده ما در گزیدن میان خواسته‌ها خود را آشکار خواهد کرد.

یا امان

اگر چنان باشد که من یافته‌ام، آرزومندی ما به جنابتان حاصل دعوت میزبان است. خلاصه آنکه ما به دعوت آمده‌ایم. امید دارم که این رمضان قدمی بردارم به سوی یتیمان. مدد فرمایید که چنان که ادای حق شود چنان که شایسته کلمه است.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه دوازدهم فروردین ۱۴۰۱ساعت 23:15 |