مولای من سلام ...
جمعه چهارصد و پنجاهم مقارن با هجدهم تیرماه سال صفر
در باور شیعی، آنچه مشیت الهی است استمرار اقتدار معصوم بود و بر این اساس امر بر پیامبر آمد و آنچه وعده بود در غدیر محقق شد.
پس دور از ذهن نیست که کتاب آسمانی تجویزی بر حاکمیت و اقتدار غیرمعصوم نداشته باشد. گویی همه آنچه رخ داده، نباید رخ میداده. ما در وضعیتی هستیم که ناشی از عدول از وحی است. چون اگر باور بر این بود که وحی مخیر دانسته که مردم تبعیت از معصوم داشته باشند یا نه، پیام غدیر باید چیزی جز آنچه ما میدانیم باشد.
حضرت جان
در نص، هیچ تجویزی برای حاکمیت مادون معصوم بر امت دیده نشده در نقل نیز هرچه هست حاصل تعمیم است. از تعمیم امور حسبی به حاکمیت که ذاتا امر مدرنی است تا تعمیم مفهوم حکم به قانون که این نیز پدیده متاخر است؛ همه و همه قرینه بر یک تعمیم ناروا است.
هفتههای اخیر آنچنان که در مشق هفتگی روشن است به تامل در نسبت دین و حاکمیت میگذرد. این خلاف چیزی است که معمولا در آن توجه دارم. مذاقم بیشتر معطوف به فرد است اما چه میشود کرد وقتی فردیت نیز گروگان جمعیت و جمعیت گروگان حاکمیت است.
جناب ِراه
مانند به کشتی نشسته ای که آسمان را دم به دم پوشیده از ابرهای سیاه و موجها را لحظه به لحظه بلندتر میبیند و قرائن همه دلالت بر طوفان دارد، نگرانم. نگران مردمان. نگران ِانسان. شاید رسم ِانتظار همین باشد. شراکت در رنج شما. امان از باطلی که در ردای حق خود را بر ما عرضه کند. امان از جهلی که در کلمات عالمان نهفته باشد. امان از کبر که صورت درویشی به خود گرفته باشد. امان از جاه طلبی که مدعی زهد باشد. الامان که هرچه عصیان در همه جهان است، همه یکجا در من است. فقط هنوز برخی به فعلیت نرسیده. آدمی، ابلیس بالقوه است.