| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام

جمعه چهارصد و چهل و دوم – مقارن با بیست و چهارم اردیبهشت یکهزار و چهارصد - به آغاز شوال رسید. رمضانی سرآمد و لله الحمد که به ظاهر، شبیه بندگان زیستیم و در ادای ایشان نخوردیم و نیاشامیدیم. تقلا این است که لااقل شَبَهی از خوبان باشیم. هفته‌ای که گذشت در وفای به عهد با خویشتن بود و الهی شکر.

عمده روزها و شبها در کنج خیالم مرور می‌کردم این سلام به جنابتان را «السَّلَامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ» و چنین عاید شد که انتظار، رسیدن به قابلیتی است که ظرف ِجان ِآدمی پذیرای ِحق جدید باشد. انسان بسط نیافته، تاب ِحق جدید ندارد. چنان پیچیده در فهم خود از هستی است که مختصر تغییری را بر نمی‌تابد. چنین انسانی نمی‌تواند قیام ِعلیه ِکهنه خویش را تاب آورد که به «حق جدید» رسد.

آقای ِجانم ...

مرا طاقت ِحق ِجدید مرحمت فرمایید اما به عافیت. مبادا و مبادا، راه تعالی را به مصیبت سپری کنیم

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 1:11 |