آقاجان... سلام علیک
در این فکر بودم که نه فقط ما فرزندان آدم، بلکه اساساً نوع حیوان را چون خوف و اضطراب فرا گیرد، می گریزد. بعد دیدم که حتی ماورای حیوان و انسان، بلکه موجود در گریز به سوی مامن است. خلاصه آنکه در هنگام اضطراب و اضطرار، مقصد یعنی مامن. موجود وحشتزده، به سویی می رود که به پناهش ایمان داشته باشد. و ما به سوی خدای خویش گریخته ایم... و گویی این راز شعبان است آنچنان که در مناجات این ماه آمده «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ»
آقای ِ جان
چه خوش احوالی داشته اند آن جماعتی که در این شعبان، به جان خویش، تمنایی را به آسمان برده اند:
اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ : دعای مرا گوش کن، وقتی که دعوتت میکنم
اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ : ندای مرا گوش کن، آنگاه که فرایت می خوانم...
أَقْبلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ : مرا قبول کن آنگاه با تو مناجات میکنم
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ : من به سوی تو گریخته ام
و رمضان یعنی، لبیک خدا بر این تمنا و اهل رمضان یعنی اجابت شدهگان شعبان... حال دیگر «رمضان» در افق پیداست و میتوان صدای پای کاروانی از ایام را شنید که راهی بهشتند. خدا داند که چه کسانی بر این کاروان خواهند پیوست، چه کسانی به حد استقبال به تماشا خواهند نشست و به بدرقه ای وداع خواهند کرد و چه کسانی بی خبر خواهند ماند از آنکه کاروانی آمد و کاروانی رفت... و در این غروب پایانی آخرین جمعه شعبان، مرا حسرت جاماندگی و غم فرومایگی با خود برده... افسوس از من... امید به تو...
آقای من
رمضان همانگونه که در مقام لفظ، «اشتداد» را با خود همراه دارد و به مفهوم شدت حرارت معنا شده؛ در مقام باطن نیز خبر از تشدید دارد. اما تشدید در چه؟ اشتداد را که نمی توان به کمال مطلق نسبت داد. مگر می شود گفت خدا در این ماه مهربانتر، توبه پذیرتر، بخشندهتر، اجابت کنندهتر می شود!؟ حاشا و کلا که او در «ترین» وجه وجود نشسته است. هر وجهی را می تواند اشتداد یافته دانست الا وجه او و «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَه»
می گویند رمضان ماه خداست. اما کدام ماه ماه خدا نیست که رمضان باشد؟ می گویند درب های رحمت در این ماه باز است. در کدام آن و لحظه ای، دربهای رحمت الهی بسته بوده است که این ماه گشوده شود؟ می گویند در این ماه قرآن نازل می شود، در کدام ماه قرآن نازل نمی شود؟ مگر فیض الهی قطع و وصل دارد که در این ماه بشود و در آن ماه نشود؟
نه آقاجان ِ جان...
من را به «عبور» مدد فرمایید از این عوامیگری دینی و ساده پنداری مسلمانی. نخواهید تکرار لالایی، مرا به خواب کوتهاندیشی در ایمان فرو برد. این خرما ها به کام عقلم مزه ندارد. «خرما به کسی ده که محبت نچشیده»! میدانم که واقعهء رمضان، نه در آن سوی پرچین، بلکه در این سوی کار است. این نفس ِ بنده است که اگر رمضانی شود، دربهای رحمت گشوده شده و هر نفسش عبادت می شود. خواب و بیداریاش هر دو منتج به ثواب است و چرا نباشد؟ آنگاه که بنده ای در خواب به تماشای عوالمی نشسته است که جماعتی در بیداری، خیالِ آن را نیز ندارند. آقای ِ من، مرا رمضان کن که ایام خدا، رمضان علی الدوامند... فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ!