| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

دانستم که اولیای خدا نه در یک صنف، نه در یک جنس، نه در یک سن و نه در یک سرزمین خلاصه‌اند. بلکه خداوندگار ایشان را در اصناف و اطوار گوناگونی گسترده است تا هدایت در جریان باشد. گویی در عالم قلب هایی هست که به نور خدا مشتاقند و به سوی خدا در حرکت و خدا به جذبه ایشان خلقی را با خود همراه میسازد و در راس این اولیا، جناب شما هستید و دیگران به برکت حضورتان جیره برمیدارند.

آقاجانم

ممکن نیست کسی قصد تا شما آمدن داشته باشد اما شما از هدایتش استنکاف نمایید. اهم مشکل ما جاماندگان در دو سخن خلاصه میشود. اول آنکه نشانه ها را پیدا نمیکنیم و نمیشناسیم. گاه یک موعظه، گاه یک تصادف، گاه یک کسالت، گاه یک شکست، گاه یک موفقیت و هزار هزار مصداق دیگر می تواند یک نشانه باشد. اما عامه مردمان از درک نشانه‌ها عاجز هستند و می پندارند باید ملکی از آسمان ظاهر شود و گریبانشان را بگیرد و به آنها خبری از غیب بدهد حال آنکه، باید نشانه های کوچک را دید تا به نشانه های بزرگ رسید

و اما دوم آنکه بعد از دیدن نشانه ها، همت پیمودن مسیر را نداشته باشیم. آنگاه است که رخوت و کسالت و خمودی ما را از رسیدن به آنچه میتوانیم باشیم، باز می دارد. به این سبب است که عرض میکنم آفت سلوک، اول غفلت است و دوم رخوت. اگر این دو نباشد، راه پیمودنی است

و جان ِمن

خودم را به شما می سپارم از آفتهای نفس و از غفلت و از رخوت. جمعه دویست و نود و هفتم مقارن با مرداد تیرماه یکهزار و سیصد و نود و هفت سپری شد و اربعینی مانده است تا برسیم به محرم، به ماهی که اذن نوشتن نازل شد

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه دوازدهم مرداد ۱۳۹۷ساعت 23:31 |