| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام

جمعه دویست و نود و ششم، نخستین جمعه از مردادماه یکهزار و سیصد و نود و هفت هجری شمسی است. هفته‌های عجیبی در سرزمین ما سپری میشود. انباشته ام از حرفهایی که نمیشود نوشت به این مختصر بسنده کنم که هیچ کجایش شبیه بلادی نیست که تحت عنایت شما اداره شده باشد.

آقای ِمن

تقریبا اینگونه است که هیچ عوض و معادلی باقی نمانده. یعنی اینطور نیست که بگویید اگر معاش نداریم عوضش معاد داریم، اگر اقتصاد نداریم عوضش استقلال داریم، اگر سلامت ِجان و تن نداریم عوضش سلامت اخلاق و روان داریم. اگر نظام اداری چابک نداریم عوضش از فساد اداری در امانیم و خلاصه هرچه نداریم عوضش آن دیگری را هم نداریم. مانده است امنیت مرزهایمان که این هم یکی از اقسام امنیت است، والا امنیت جیب‌هایمان فرو ریخته

حضرت ِامان

چه باید کرد؟ ما در حقیقت ِمعنای تاراج زندگی میکنیم. ابلیس تا آخرین لحظه خود را خطاکار نداست، حتی در برابر رب نیز مدعی بود که خداوند او را اغوا کرده است و پس از ابلیس، پیروان او نیز بر همین سیاق زیسته اند و در خود هیچ خطایی نیافته اند و بنده خوف دارم از آتیه سرزمینی که زمامداران آن سالهاست به مردم نگفته اند «اشتباه کردیم» و همواره خطا را در کارنامه دیگران یافته اند.

آقاجان

تکلیف اهل انتظار چیست؟ ما باید دیده‌هایمان را انکار کنیم؟ یا باید مخالفتمان را اظهار کنیم؟ یا باید با مسامحه و تقیه بدون اظهار تنها به نجات خود فکر کنیم. این فقره آخر که بی شک از سنخ شما نیست که در مکتب آل شما، نجات جمعی است. آقا ما را از تشویش اکنون رهایی دهید و سرزمین ما را به اهل عدل و انصاف بسپارید

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه پنجم مرداد ۱۳۹۷ساعت 1:30 |