مولای من سلام
دویست و هشتاد و هشتمین مشقم در یازدهم خردادماه یکهزار و سیصد و نود و هفت مقارن است با نیمه رمضان و میلاد مولای ِکرم. چه بسا مشمول کرامت تنها آن کسانی نبودند که در سفرهای از نان و خرما و گوشت و شیر مهمان ِ ایشان بوده اند. بلکه رزق ِطیب گسترده تر از آنی است که حسب عرف می فهمیم.
هرجا که سخن از سفره کرامت به میان میاید در ذهن ما مجسم است که جماعتی با سلام و صلوات در بر دیگ ایستادهاند و یکی برنج آبکش میکند و دیگری گوشت پاک میکند و حاصل زحمتشان میشود چند بشقاب غذا که البته اینها خیر است و خیرشان قبول. اما این خوراک مشترک میان انسان و حیوان است و میتواند گندمی در پشت پنچرهء شهری باران زده نیز همین قسم خیرات باشد.
حضرت ِبابا
اما رزقی هست که مختص انسان است و سفره کرمی است که در آن معنا را در ظرف لفظ توزیع میکنند. چه خوش است این رزق و چه بسا واجب است بر کسانی که خداوندگار ایشان را به «سخن پاک» هدایت کرده است. «وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» و چه خوش است چنین اطعامی که جان ِآدمیزاد را سیراب کند. چه خوش است احوال آن کسی که هرکلمهای که نشر میدهد به نیت سفره کرامتی باشد که معنا را به آدمیان پیش کش میکند. ما را به چنین رزق و چنین کرمی هدایت فرمایید