| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای ِمن سلام

و این واپسین جمعه از سال یکهزار و سیصد و نود و شش شمسی است که مشق دویست و هفتاد و هفتم را قلمی میکنم، مقارن با بیست و پنجم اسفند. حال در مرور گذشته خود، و چه بسا در مرور احوال دیگران، میبینم که جماعتی در جستجوی جواب و اجابت به این در و آن در می‌زنند؛ لکن آنچه حقیقتاً وجود ندارد، سوال است.

آقاجان

آنچه را نیافته‌ایم، حقیقت ِسوال و غایت تمنا است. آنچه که حقیقت ِ سوال حاصل شود، رویش جواب قطعی و حتمی است. ما بیش از بحران آب، بحران ِتشنگی داریم. قحطی ِتشنگی است. قحطی ِ طلب است. در خواستن ِنخواستنی‌ها صف کشیده‌ایم و گریبان دریده‌ایم اما در خواستنِ خواستن، و در طلب خواستنی‌ها گم ‌می رویم. ما حتی در برابر جنابتان نیز به حقیقت مسئلت و تمنا نرسیده ایم والا غیبت در برابر طلب، تاب نمی ‌آورد.

حضرت ِتنها

در محضر ِ شما لاف تنهایی زیاد زده‌ام، بی ادبی‌هایم را ببخشید. آنچه وصف شما بوده را به خود نسبت داده‌ایم اگرچه هرکه به هرمیزان که از جنس شما شود، هم درد شما نیز خواهد شد اما ما کجا و شما کجا. سال به سال میگذرد و سال به سال از خودم نا امیدترم. اگر توفیقی حاصل شود، از مرحمت شماست نه لیافت ما. سال پیش رو هرچه میل شما هست شود و مرا به رضایت بر میل خود توانا فرمایید

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۶ساعت 1:4 |