| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

روزهای پایانی سال پر هیایوی نود و شش سپری می شود و جمعهء بارانی ِدویست و هفتاد و چهارم مقارن است با دویست و هفتاد و چهارمین مشق. سال‌یاد ِشهادت ِ حضرت مادر سلام الله علیها سپری شده است و آرام آرام فصل به سمت رمضان میرود. گویی برای من سال قمری سه قله دارد، سوم جمادی‌الثانی، نیمه‌رمضان و دهم محرم ...

حضرت جان

ما آلودگانیم که طمع از بخشندگی خدا برنخواهیم داشت. اگرچه آن خداوندگار بی حد و حصر در ذهن مقید ِانسان نخواهد گنجید اما هربار با خودم فکر میکنم به فرض که زمانی باشد که خلقتی نباشد و خدا مهیای خلق کردن شده است تا لحظاتی بعد موجودی بیافریند. میدانم همه فرض غلط است اما فرض کنیم که میشود اینگونه کودکانه دید. بعد تصمیم میگرد که موجودی آفریند که در انتخاب خوب و بد مختار باشد. حتی تصمیم میگیرد که به او راه بدی و نیکی را الهام کند یعنی قوه ادراک و اعمال خیر و شر را توامان داشته باشد. خب، چنین خدایی باید قبل از هرچیز خود را مهیای «بخشیدن» کرده باشد والا خلقت ِموجود ِمختاری که نشود او را بخشید نقض غرض است

آقای ِ من

او می بخشد ... ما در نبخشیدن‌های خودمان میسوزیم. انسان در عداوت خودش میسوزد. انسانی که بخشایشگر نباشد، اهل ایمان نیست چراکه از خدا چیزی را طلب میکند که با خودش سنخیت ندارد. در مقابل انسان ِ بخشایشگر، همه رفتار و سکناتش مصداق توبه است حتی اگر لفظی از توبه بر زبان نیاورد. و این بنده براحوال ِ خود مشرف است که عجیب در این مرحله از مراقبه لنگ مانده. مرا بخشایشگر فرمایید ...

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه چهارم اسفند ۱۳۹۶ساعت 0:40 |