مولای من سلام
جمعه دویست و چهلم مقارن با نهم تیرماه یکهزار و سیصد و نود و شش شمسی مقارن است با دویست و چهلمین جمعه از مشق هفتگی. چند روز قبل عید فطر رسید و ماه صیام به انجام آمد. ماه شوال دیده شد و اَلّذى جعَلتَهُ لِلمسلمین عیدا. چه ظرافتی است در این عبارت که عید فطر را بر مسلمین عید میداند و بر مومنین. تسلیم شدگان در برابر امر الهی، با پایان یک ماه عبادت به خلاصی می رسند و آن را عید میدانند.
به نظر میرسد حکایت برای مومنین غیر از این باشد و ایمن یافتگان در ساحت امن عقل را عید و ناعید ، تعریف دیگری باشد. چه بسا ایشان در مرتبه دوام باشند. یعنی رمضان مستمر و عید مستمر. گویی بر لب رود مشیت نشسته اند و هرگاه دست دراز کنند به قدر خواهند رسید. لذا چه بیم دارند که سه شب را احیا بگیرند وقتی روز و شبشان احیا است؟
آقاجان
راه بر کسی پوشیده نیست. اگر چه کسی نیز بر همه راه تسلط ندارد اما مانند جاده مه گرفته ای که هرکس تا چند متر جلوتر از خود را میبیند، ما نیز میدانیم که کدام سو باید برویم. تفاوت میان ما افتادگان با آنان که راه تربیت خویش را درپیش گرفته اند آن است که جماعتی مانند ما در حرف متوقف مانده اند و آنها به آنچه میدانند عمل میکنند.
حضرت پناه
گاه میپندارم مانند انسان که در هرمرتبه از رشد، غذایش متناسب با بقایش بوده یعنی در رحم مادر به خون و در نوزادی به شیر و پس از آن به لقمه؛ پس غذای روح هرکس هم به تناسب وسعت قوه هاضمه معنوی اش تنظیم شده و خوراک هرکس همانقدری است که «میداند». شاید به همین سبب امر شده به دانسته ها عمل کنید تا خدا ندانسته ها را فاش کند. و بر خدای شما توکل داریم در این راه ...