جمعه دویست سیام مقارن با نخستین روز اردیبهشت یکهزار و سیصد و نود و شش فرا رسید. بلاد سرگرم شعبدهگری است و من در حصر تکوینی خود به سکوت میگذرانم. الحمدلله ... گویی سختیها و کسالتها و پرستاریها، همه در مقام حصاری است که میان ما و مشغله های همگانی فاصله انداخته. والا خدا میدانست چه عاقبتی در انتظار بود. نه زبان رام داریم که از این سفره کام گیریم نه خیال خالم داریم که بازیگوشیها را در نیابیم.
مولای من
به دست تربیت کننده شما باید ایمان آورد. هرکه در هر آیینی که تن به پرورش شما دهد از مشق ادب بی بهره نخواهد ماند. فرازها و فرودهای زندگی همه به منزله کلاس های مختلف مدرسه ای است که باید سپری شود. آنکه می فرمایند جنابتان در انتظار مهیا شدن یاران هستید به معنای انتظار فعال است و نه انتظار منفعل.
یعنی اینطور نیست که شما بدون اقدام و توجهی کار را به تقدیر موکول نموده باشید، بلکه این انتظار توامان است با تربیت مردمان و از این میان سرباز و و یار اوتاد و ابدال نیز برون می آید و البته بعضی نیز به این تربیت ها تن نخواهند داد. آقاجان ، ما را آنچنان بخواهید که اسباب مباهات شما باشیم