سالهاست که در خلوت خود سر به درد بردهام و احوال به سویی پیش رفته است که نظیر لاک پشت سر فرو برده در خویش، تنها به قدر ضرورت با غیر معاشرت داشتم و چه بسا در این امر نیز افراط شده است. معذوریتها و محدودیتها و قرنطینهها و آنچه پدید آمده نیز معطوف به همین سو بوده و یکباره نگاه میکنم و میبینم جز چند ساعت در ماه حضور در محافل کاری دیگر چیزی از جمع باقی نمانده است و البته مراجعات منظم و مستمر و چه بسا وقت گیر پزشکی از این حلقه مستثنی است
حضرت آقاجان
اشاره بر لزوم تغییر این وضعیت و ضرورت تعامل از یک سو و اقبال چند هم بحث خوش همت و پیگیر از سوی دیگر، اسباب خیر شد تا مجالس درسی به پا شود اگر چه هنوز وقت شنیدن و آموختن است اما این همبحثی ها سبب شده تا ذوقی برای ابراز و اظهار فراهم آید.
پس دویست و بیست و سومین مراقبه از آیین جمعه ها مقارن با سیزدهم اسفند یکهزار و سیصد و نود و پنج و چهارم جمادی الثانی در حالی سپری شد که مجال مناسبی برای مطالعه، تحقیق و متعاقب آن مباحثه با جمعی از دوستان فراهم آمده است و چه بسا این مطلع رخدادهای نیکویی در آینده باشد
حضرت صبر
در شبهایی که لالایی خوابمان، ناله های جگر گوشه است؛ شاید محتاج بودم به روزنهء روزانهای که به واسط بحث و کتاب و تحقیق، دقایقی را خارج از حصار رنج بگذرانم. شما اگر مدد فرمایید سفره علم رنگین خواهد شد و ان شالله اراده خدا این باشد که دردهای پسر را هرچه زودتر به ساحل عافیت ختم نماید. به تعبیری که در دعای مشلول امده، از خدایی که یوسف را به یعقوب بازگرداند و غم ایوب را زدود، انتظار جز این نمی رود که از باب رحم، آتش ما را نیز گلستان کند.