| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

برخی حرف‌ها و برخی باورها مانند اکسیر است. اگر در آن به حد کافی درنگ شود، به اندازه سالها درس و بحث و کتاب و مدرسه، راهگشاست. در مقابل سالها درس بی توجه به این معانی، تنها به اغفال خودمان خواهد انجامید. از جمله آن اکسیر ها، باور ناجاوید بودن دنیاست. جدایی برای ما سخت است. ذات تمام غصه‌های انسان در زندگی، میرسد به همین جمله که : جدایی سخت است.

کافی است در هر موقعیتی که اکنون هستیم، یکبار تمام پیرامون خود را مرور کنیم بعد بگوییم، روزی میان من با تمام اینها فاصله خواهد افتد. شاید ما نیاز داریم که در هر لحظه کسی برایمان نهیب بزند های! آدم‌زاده ... تمام آنچه که برایش غصه میخوری، تمام می شود. های! آدم‌زاده ... تمام آنچه برایش مست شادی هستی، تمام می‌شود. های آدم‌زاده ... تو ناتمامی اما تمام نیز نخواهی شد!

حضرت صاحب

این روزها، گاه غصه آنچنان گلویم را می فشرد که میپندارم اگر دهان باز کنم جز کفر بر زبانم جاری نمی شود. در نماز از باب عادت می گویم «غیرالمغضوب علیهم» حال آنکه تمام وجودم در غضب است از اینکه دنیا به کام نیست. گویی من از خدا میخواهم که بر من غضب نکند و او با ملاحت و لبخند پاسخ میدهد، من بر تو غضب نخواهم کرد اگر تو از غضب بر من بگذری!

شاید جمله در ظاهر ساده و حتی غلط است اما آنچه میگویم ماحصل ساعتها در خود نشستن و جُستن است. آنکس که رضا بر مقدرات عالم ندارد از دست چه کسی شاکی است جز قادر مطلق؟ واقعیت این است که ماییم که بر او غضب کردیم. ماییم که از نهی‌های تشریعی و تکوینی رب العالمین در گداز و خشمیم. نهی تشریعی همانی است که بر ما حرام کرده و نهی تکوینی آنی است که از ما دریغ نموده. در واقع آن غضبی که جهنم را تدارک خواهد دید نیز از خودمان است. ما در آتش خشم خود خواهیم سوخت

یاصبر ...

من از بی صبری خود به ستوه آمده ام و می پندارم نسخه شفابخشی نیست جز آنکه هر لحظه با خود مرور کنم: «تمام میشود». گویی باور مرگ تنها راه نجات است. مرگ، برای آنان که بیراهه می روند، تلخ و ناخوشایند است. والا برای کسی که راه رایافته باشد، مرگ موهبتی است که چون مرهم بر داغ فراغ می نهند. 

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه هشتم بهمن ۱۳۹۵ساعت 23:8 |