مولای من سلام
منتظر که امثال ما باشیم ...
جای عجب نیست که کار غیبت به کبرا برسد. ما «عجل فرجهم» گویانی هستیم که در رفتار و برنامه خود، هیچ طلبی را به ظهور نرسانده ایم اما می پنداریم با لفظ ما، تکوین عالم به سوی ظهور حرکت خواهد کرد! به راستی، چند ساعت برای انتظار شما کوک شده است؟ چند خفته به قصد تماشای شما راهی شده؟ اهالی چند خانه به شوق دیدار و از سر انتظار خانه خود را گردگیری و مرتب کرده اند که میهمانی چون شما شاید آید؟ مگر می شود به قدر ساده ترین میهمان تدارکی ندیده باشند و بگویند منتظر شما هستند. من نمیخواهم انتظار را به سطح اطوار صوری تنزل بدهم؛ بلکه عرضم این است، انتظاری که خود مدعی انتظار را به هیچ حرکتی وا ندارد عالم تکوین را چگونه به حرکت خواهد انداخت؟
آقاجانم
از این انتظار بدون ظهور ِ ما ... ظهور شما حاصل نمی شود.
آنچنان که از این شام ِ رنگین و شکم های انباشته ما ؛ عزم سحر حاصل نمی شود.
آنچنان که از این زبان های پرگو و دائم جنبان ، ذکر موثر حاصل نمی شود.
آنچنان که از این خیال مشوش و زنگار گرفته در مکر کار و نیرنگ ِ روزگار ؛ کشفی حاصل نمی شود.
حکایت ِ سلوک ما ... حکایت آن ماهی گیری است که با تور پاره به صید نشسته و هر صبح که تور را از آب بیرون می کشد و آن را خالی می بیند، کار را حواله تقدیر می کند و شاید موکول به فردا که شاید هفته بعد صید بشود ... شاید !
جمعه دویست و ششم مقارن با هفته نخست صفر و چهاردهم آبان ماه یکهزار و سیصد و نود پنج ، این مشق مختصر به انجام رسید و سطری از هزاران سطر پر جنب و جوش در خیال، قلمی گردید