مولای من سلام ...
المنهالله که هستند کسانی در زندگیام که زود به زود دستم را بگیرند و ببرند در خرابههای باطنی و ریشخند کنند بر وجود نارسم. چه بسا بدون این تذکر مدام، وهمی بر میداشتم که درونِ با صفایی ساختهام. جمعه شش پنج هفت است مقارن با چهاردهم اردیبهشت سال سه.
یا طبیب ...
اگر شفایی هست در آنچه نمیدانم، دانش عطا کنید. اگر شفا در عمل به همینی است که میدانم همتِ منتهی به عافیت عطا کنید و اگر مرض در آن زبانی است که مرا نیشتر میزند شهد عطایش کنید که شیرین شود و اگر راه همین است که گزیده شوم و مشق تربیتم را کامل کنم، صبر مرحمت فرمایید.
لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در جمعه چهاردهم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 23:56
|