| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

جمعه اول رجب است و جمعه پایانی از دی‌ماه سال دو

ششصد و چهل و دو هفته پیموده شده و راه باقی است.

درختی به ثمر رسیده و جمعی در سایه‌اش آرام گرفته‌اند. سایه از شماست و جلوه غیب آن است که رحمت را به دیگری منتسب می‌کند. مانند گل معطری که در اتاق است و فضا را عطرآگین کرده اما آنکه تجربه گل نداشته باشد نمی‌داند عطر به کدام شیء منتسب است. اینجا نیز همان قاعده جاری است و کسی که تجربه گل نداشته باشد، حتی در فرض ادراک رایحه، از یافتن منشاء آن ناتوان است مگر به شرط «طلب».

و اما پس از طلب، مشامش به اعتبار «شدت فیض» به گل نزدیک خواهد شد چنانکه در ازای فاصله بو به خاموشی می‌رود و در ازای تقرب شعله می‌گیرد. قبض و بسط‌های آدمی را می‌توان نماد جستجوگری دانست. رفته رفته مجال «بسط»‌ بیشتر می‌شود چون مشام مهذب می‌یابد که کدام سو شدت بو بیشتر و کدام سو کمتر است و امید آنکه عاقبت این جستجوها، وصل باشد

بوسنده‌ی روی ماهتان هستم ... رجبم را پربار بخواهید

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و نهم دی ۱۴۰۲ساعت 22:20 | 

۶۴۱

مولای من سلام ...

دل‌آبادِ رجبم. ششصد و چهل و یکمین هفته نیز منتهی به بیست و دوم دی و در آستانه رجب به پایان رسید. چشمانم در کلمات گرفتار می‌شود و نمی‌توانم به مرور سریع از آیات عبور کنم. اینگونه است که باید ختم رمضانی را از ابتدای رجب آغاز کنم و فردا نیز آغازی دیگر است. جولان تنگ‌نظری و قحطی گشودگی است. مرا با غیب مانوس بخواهید.

آقاجان

قرآن اگر مجالی باشد برای خواندن خویشتن آنگاه عجب سیر شگفت انگیزی خواهد شد. گویی خویشتن را در منازل مختلف تجربه می‌کنیم. گاه فرعون می‌شویم و گاه موسی و گاه قارون و گاه خضر. مبادا از این جماعتی باشم که هرچه ابراهیم و عیسی است را به خود ارجاع می‌دهند و هرچه فرعون و نمرود را به غیر. آنکه بر خود غایب است دستش به جهان نیز نخواهد رسید.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و دوم دی ۱۴۰۲ساعت 23:27 |