مولای من سلام ...
هفتم بهمن ماه سال یک – جمعه پانصد و پنجاه و یکم
در اضطراب و تشویش بودم که چون باران بر آتش بارید که أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ.
آقاجان؛ کلمات در زبانم نمیگردد و دلم تنگ شنیدن است. گوشم مشتاق نوازش به واژگانی است که مرهم شود. این هفته را به سکوت تمام میکنم و در هفته پانصد و پنجاه و دوم تمنای همت دارم. دانستهام که همت نقطه اتحاد ذهن و جوارح است و اگر میان این دو جمع حاصل نشود، نطفه همت منعقد نخواهد شد. مدد فرمایید ...
لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱ساعت 22:25
|