| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

قدردانِ ربّ شما هستم که این هفته را برایم جنة مقدر کرده بود. در لطف و لطافت غوطه خوردم و خنکای ِحرم، آتش اضطراب را تسلی دادم و در کنجِ عاشقانه‌ای به تغزل با وحی دل دادم و دل ستاندم و هفته پانصد و سی و پنجم که منتهی به نیمه مهر سال یک است برایم قند بود و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا که عاجزم از شکر و چه دارم بگویم جز آنکه میدانم هرچه هست نه از استحقاقِ من که از تفضلِ اوست.

آقایِ من

امان از قلب‌های گرفتار در لجاجت و کینه و وای بر آنها که لجاجتشان را یقین می‌پندارند. همچون رود خشکی که جامعه‌ای را به قهقرای قحطی فرو می‌برند و خوشا به جانِ آنان که فرمود وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ و قلبهایشان را از کینه منتزع کردیم تا در قدمشان «جاری بودن» را تجربه کنند. مفهوم مخالف آیه آن است که قدمهایشان خشک و سنگین است آنان که قلبهایشان کینه‌ای و لجوج است.

حضرت ِامان

اینان کیستند که مدعا دارند که از علمایِ مومن به شمایند؟ اگر خیابان را برایشان قرق کنند و منبر منبت و پشتیِ نرم و زیرانداز قابل باشد، خیمه نشینِ عزایِ جد شهیدند و تعظیم‌گر شعائر می‌شوند و آنجا که اقامه عدل و قیامِ برای ستاندن حق مظلوم باشد، لال می‌شوند. ریش‌هایشان سپید و قامتشان هلال شده است در پرهیز از دنیا، پس در خوفِ از چه اینچنین شده‌اند؟

العجب که میدانم هر نقص که در غیر می‌بینم به سبب استعداد خودم در ابتلای به آن است. چه کنم که عافیت اندیشی در وقت واقعه ابتر و بی‌ثمرم نکند؟ می‌ترسم در پَسِ ژستِ سکوت و خویشتنداری، بزدلی و منفعت طلبی را در قلبم مستقر کنم. چه دشوار است اطمینان از اینکه کار را به رضای اله انجام میدهیم نه به رضایِ خویش

یا مربی

هزاربار شکر رب العالمین را بابت هفته پانصد و سی و پنجم و افزون باد ...

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه پانزدهم مهر ۱۴۰۱ساعت 23:54 |