| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

هفته پانصد و پانزدهم به سرآمد. پرتراکم و پرمشغله اما شکایتی ندارم. زحمت مشغله‌ها بهتر از آن است که هفته‌ها به هیچ بگذرد و بی‌ثمر. ما نیاز داریم به شاخصی که تا پیش از مرگ دریابیم که بهره‌مان از سعادت چه میزان است. موکول شدن همه چیز به پس از مرگ، قمار پرخطری است. نمیدانم انسان‌های زمان آشکاری شما چه تجربه‌ای از «تفکر» داشتند؟

آقاجان

اینکه هرکس چون به سوال برسد خود را برساند به حضور انسانی که از خطا مصون است و از او بپرسد و پاسخ بگیرد کجا، این راه دشوار که در پیش ماست تا در کورمال عقل خود به پاسخ سوال برسیم کجا. گویی ما باید هزار فرسنگ راه طی کنیم تا برسیم به نقطه صفر آنان

حضرت امان

ظاهرا در این وادی رتبه را به مسیر طی شده می‌دهند نه به مقصد حاصل شده و به همین سبب آدمیان عصر غیبت رجحان دارند بر آنها که در زمان آشکاری به مقصد رسیده‌اند. آخرین جمعه از سال یک به سرآمد و هفته آغازین خرداد پیش رو است. دستم به دامانت ... دوستت دارم

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 23:34 | 

مولای من سلام

پانصد و چهاردهمین جمعه مقارن با بیست و سوم اردیبهشت سال یک

مردمان سرزمینی که من در آن زاده شده‌ام سخت در تنگنای معیشتند. گرچه همین جمله سرزمین محل تولد خودش آویخته به اعتباریات است و یحتمل در ساحت جنابتان تمام زمین یک سرزمین است. اما به همان قاعده تعلق بر شعب و قبائل من زاده قبیله‌ای هستم که این روزها سخت در محنت هستند. نمی‌توانم بگویم این محنت چیزی کمتر از استحقاق ایشان است. مردمانی که ظلم تا به خانه خودشان نرسد صدای آخ از ایشان شنیده نمی‌شود و از همسایه بی‌خبرند و بر ستم ساکت، چه انتظاری از فلک دارند؟ خفته را چه چیز جز جیغ جرس نیاز است.

حضرت صراط

ما مردمانی هستیم که سخت غره‌ایم در برحق بودن خویش. نخوت تمدنی بلند و بالا از یک سو و داعیه برگزیدگان جنابتان بودن از سوی دیگر. فریفته این دغل که یک زمین بر غفلت می‌گردد و یک لکه در این پهنه مائیم که سراپا حقیم. ما خودمان را جنابتان منتسب می‌دانیم آنچنان که قوم موسی خود را بر حق می‌دانستند و کتاب وحی مذمت می‌کرد که شما می‌پندارید فقط خودتان اهل بهشت هستید؟

اما غایت رنج باید بیداری باشد. سرانجام درد باید زایش باشد. ما باید چیزی را بفهمیم که صراط آن فهم این دشواری‌هاست. می‌شود خود را قربانیان دنیای امروز بدانیم و مرثیه سرای مظلومیت خویش باشیم. می‌شود که مسئولانه با سرانجام خویش روبرو شویم و اراده بازنگری کنیم. کدام به مکتب جنابتان نزدیکتر است؟ تعصب بر بود و یا وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ؟

یا امان

شیطان با هر طایفه به زبان خودشان صحبت می‌کند. با اهل دین به آیات قرآن بر اهل مناسک با احکام، با اهل علم با گزاره‌های خوش ریخت علمی، با ادیب و شاعر، موزون و به آهنگ. در وسعت من نیست که محک باشم بر سره و ناسره مگر به لطفتان. دستم به دامانت

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 23:25 |