461
مولای من سلام
در سخنان جناب جان – جد اعلی علی – چیزی است که سخن انبیا عمدتا از آن بیبهره است. اون مانند حکیمان استدلال میکند و گفتارش دعوت به غیب نیست بلکه ختم به اقناع مخاطب ِقابل خواهد شد. همچنین در سخنان ایشان چیزی است که در سخن حکیمان نیست. حکیمان همواره در نسبت میان خود و حقیقت مرددند و میدانند که از همه حق، کمی را یافتهاند اما او سیراب و کامل سخن میگوید. در سخن او چیزی است که دست فقیهان به آن نمیرسد، یعنی اساساً کتابی چون نهج البلاغه، کتاب ِفقیهان نیست چون سودای احکام فرعی ندارد. در سخنان او گاه چیزی است که کلام هیچ ولی نیست؛ آنجا که او مستاصل برای فرزندش از مرگ میگوید گویی پدری ساده دل است که مرگ در کمینش نشسته است. علی، مثل ندارد. در او جمع است هرآنچه در دیگران متفرق است. در بیان علی کلمه هدر نمیرود. همه چیز چنان در جای خودش نشسته که از ان بهتر نمیشود گفت.
آقای من ... زیاده خواهی است اگر بخواهیم محرم معارفی باشیم که جد اعلی با خود به نخلستان میبرد؟ جمعه چهارصد و شصت و یکم که دوم مهر بود و نزدیک به اربعین به حسرت سرآمد. وصلها را به بی همتی باختهام و به امروز و فردا کردن. افسوس ... افسوس