| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

روزها و هفته‌ها متعددی از هفته چهارصد و پنجاه و دوم به اندیشیدن پیرامون عدالت گذشت. عدالت شاید عالی‌ترین سطح از ظهور عقلانیت است. آنکس که بدون حق‌شناسی تیغ عدالت طلبی بردارد، مانند جراحی است که بدون دانش مکفی، تیغ جراحی برداشته باشد. حتی اگر سودا سلامتی باشد، راه به عافیت نخواهد برد.

آقاجان

رنج ِروزگار ما این است که ظلم را نمی‌بینیم. آنکه خود آغشته به ظلم است، بصیرت بر ظلم ندارد. ما تنها تنزل و یا محدودیت در منافع خود را می‌بینیم. به این سبب ظلم ما را به ستوه نمی‌آورد بلکه قلّت منفعت است که فریادها را بلند می‌کند. اگر نوابغ و نخبگان و عقلای قوم در انزوا و تحقیر و تسخیر باشند کسی دردش نیست اما گاو‌ میش‌ها که تشنه شوند، فریادها بلند است. من از غایت فریادهایی که برای تشنگی و گرسنگی بلند است خوف دارم. چون مدعا حق طلبی است اما حقیقت آن چیزی است که اگر بر نبودش اشراف داشتیم باید خیلی قبل‌تر فریادی بر می‌خاست.

جناب ِجان

نمی‌دانم این را قبلا هم نوشته‌ام یا نه اما آموخته‌ام در محضرتان که گرچه هر بتی سزاوار تبر است. اما هر تبر به دستی سزاوار بت شکنی نیست. آنکه خود عبد بت بزرگتری است، اگر بت بشکند، بت‌تری را جایگزین خواهد کرد. به تو پناه میبرم. این جمعه اول مرداد سال صفر بود.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه یکم مرداد ۱۴۰۰ساعت 23:10 |