مولای من سلام
قربان گذشت و غدیر در پیش است، آنچنان که عرفه رفت و عاشورا خواهد آمد، هیچ چیز در جای خود متوقف نمیماند و ساعت شنی دانه دانه رو به پایان میرود. فرصت کوتاه است و وای بر بر آنان که مبعوث نشده میمیرند. میدانم که باید به هنگام بود ...
جان ِ من
نوشیدن آب گوارا خیر است، اما اگر در رمضان نوشیده شود عصیان است. دلربایی زن سرشت است و حظ تماشا در نِوِشت ِتکوین اما دل سپردن به آن زنی که نباید عصیان است. درک عیوب دیگران میسر است و گفتن با آداب در حضور ایشان مثمر، لکن گفتن در غیاب عصیان است. یک به یک اگر عصیانها را مرور کنیم، در مییابیم که معصیت، همان مباح ِنابجاست. هر خیر نابهنگامی، شر است. در واقع خداوندگار خیر آفریده، آدمی نابجایش میکند و طعم شر میدهد.
حضرت ِپناه
اصلاً بیداری سرنوشت محتوم آدمی است. اهل بهشت، به هنگام بیدار شدند و در دنیا ساختهاند، دوزخیان بامرگ و نابهنگام بیدار شدند و باختهاند. یعنی تفاوت اهل سعادت و اهل شقاوت، در همین به هنگام بودن است. و به هنگامی، یعنی شدن در وقتی که باید
جناب ِ دلم
مشق ِ امسالم همین به هنگامی است و انضباط بخشیدن به وقت. کاش افشای این راز به گوش همگان برسد که اگر گفته اند نماز اول وقت، قهرا و قطعا آدمی را تعالی میدهد سرّش در همین «به هنگامی» است. گویی آدمی روزانه و خردخرد و نرم نرمک تمرین میکند به هنگام باشد. باران به هنگام، درخت را بار میدهد و باران نابهنگام، شکوفه ها را میتِکاند. یکی نعمت است و دیگری بلا، چرا؟ چون وقت معیار است.
آقاجانم ... آقاجانم
حالا میفهم چرا جد اعلی، جناب علی – جانم به فدایش – می گوید برشما باد به نظم، به نظم، به نظم؛ چراکه نظمهای کوچک است که آدمی را در راستای نظم بزرگ هستی قرار میدهد و چه کسی است که همسو با انضباط عالم باشد و شکوفا نشود؟ هستی راهی ِتعالی است و ما را با خود خواهد برد، اگر جا نمانیم و به لطف خدا و دعای ِشما، امید بسته ایم که از جانماندگان باشیم.
اکنون که بیست و پنجم مرداد است و سیصد و پنجاه و یکمین جمعه از مراقبه، عرض میدارم که میدانم تمام این مشقها هیچ است اگر که در وقت ِ وقتش، از عهده آنچه که هدف از آمدن من است بر نیایم! هرکس موعد پروازی دارد که باید دقیقا در همان زمان پر بگیرد والا رخوت دامنگیر است. کورمال کورمال راهی نوریم، عصای ما پر ِ قبای شماست یا مولا ...