| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

سالهای متمادی بود که از حجاب نورانی میشنیدم و سخن از اینکه حتی علم نیز میتواند حجاب باشد اما درک صحیحی از این تعبیر نداشتم و چه بسا هنوز هم ندارم اما این هفته که مقارن است با دویست و نود و نهمین جمعه نویسی برابر با بیست و ششم مردادماه یکهزار و سیصد و نود و هفت، معنایی جدید به ذهنم متبادر گردید و آن این است که دانستن از پدیده ها گاه ذهن را به اشباع کاذب می رساند.

یعنی اینکه ما در ذهن میدانیم که معنای فلان مقوله چیست ما را از دیدن و چشیدن آن بی نیاز سازد. مانند معلمی که سالیانی است نی نامه ملاجلال الدین رومی را تدریس کرده، مراتب عشق را گفته و از درس او محصلهای زیادی مشق برداشته اند و چه بسا ایشان را به عنوان صاحب فضل در این مبحث شناخته اند اما خود هنوز به درک حقیقت عشق نرسیده است

چنین فردی با پیشتازی در عالم ذهن، خود را ظاهرا فربه کرده اما در عالم عین، چیزی نچشیده. سلوک ذهنی اگرچه ضرورت دارد اما بدل از سلوک عینی نیست و بر همین اساس است که هستی همواره شنوای زبان عمل است چون عمل است که از جان برامده و نه خبر.

آقای ِمن

ما را به این معنا از اهل شهادت در صراط خودتان بخواهید. اهل شهادت، حقایق را مشهود خود ساخته اند و به معلوم اکتفا ندارند. جهل شرف دارد بر علمی که مانع از شهود باشد چرا که در جهل، داعیه رسیدن نیست اما علم میتواند نرسیده را در جایگاه رسیده ساکن کند. ای خوشا بر حال آنانکه بی داعیه به تماشا مشغولند

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۷ساعت 23:35 |