| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

از آن نیمه محرم، که ماه در آسمان تمام بود و من میان خواب و بیداری در آمد و شد. از آن روزهای اضطراب که مشرف بود قالب تهی کنم و جانم به اسرانجام رسد. از آن شبها که میپنداشتم در گردآب هولناک مصیبت فرو افتاده ام که البته آنچه میپنداشتم به نسبت آنچه بر سرم آمد مانند سنگ بود و آوار ریزش کوه. از آن ایام که به خیال مواجه با رنج بی‌تاب بودم و بی خبر که کار از مواجهه خواهد گذشت و من در رنج غرق خواهم شد تا امروز و تا امشب پنج سال تمام میگذرد و این یادداشت، یعنی دویست و پنجاه و چهارمین جمعه نویسی مقارن با نیمه محرم یکهزار و چهارصد و سی و نه، میشود نخستین یادداشت از ششمین سال این مراقبه مستمر.

مولای من سلام ...

پنج سال است که بی یک هفته وقفه، هرجمعه محضرتان عرض خاکساری کرده‌‌‌ام. اقرار دارم به کالی و ناتمامی. اقرار دارد به نشدن و نرسیدن. اقرار دارم به پیچ و تاب در رقاصی‌های نفس و سربه هوایی و دل به هوی‌ای. اقرار دارم به تعلل در واجبات و ارتکاب به محرمات. اقرار دارم به بداخلاقی‌ها و بدعهدی‌ها. اقرار دادم به تن‌پروری و کاستی‌های در همت و اقرار دارم به آنچه که اظهارش در علن حرمت دارد والا به زبان می‌آوردم.

آقاجانم

این بنده داعیه هیچ چیز ندارد و بر ناقابلی خود مشرف است اما میدانم که میدانید، در این مراقبه جمعه به جمعه، هیچ نیتی و هیچ طمعی و هیچ قصدی الا دوست داشتن شما نبوده و نیست. دوست داشتنم را بپذیرید مولا

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه چهاردهم مهر ۱۳۹۶ساعت 0:13 |