مولای من سلام ...
جمعه دویست و سی و هشتم مقارن با سومین جمعه رمضان در بیست و ششم خرداد نود و شش فرا رسید. میگویند توقف در سلوک، شرک است و ما ماندهایم چه کنیم با این تنزل که به آن مبتلاییم. نسبتمان نه با خودمان معلوم است و نه با دیگران. در هیاهوی تمایلات سردرگم، زبان به شما میل دارد و عمل به تفنن و بطالت.
حضرت جان
حتی تصور خداوندگار بدون خلقت ناممکن است چه رسد به تصدیق آن. رب بی مربوب را نمیشود در ذهن درک کرد، فاصله میان خالق و مخلوق آنقدر نیست که بتوان قائل به دوئیت بود. به این سبب است که راه سلوک و تقرب به آن حقیقت و هستی کل نمیتواند بی اعتنا به مخلوق باشد. همه آنچه از واجب و حرام و مکروه و مستحب گفته اند و تمام بایدها و نبایدهای این شریعت اگرچه به سوی آن مقصد نهایی است اما بر روابط میان ما و مخلوق حاکم است.
قضا و ادای نمازمان با خورشید، ابتدا و انتهای رمضان ما با ماه، محرم و نامحرم ما بر مبنای رحم و آدم، حلال و حرام قوت در نسبت ما با گیاه و حیوان و.... اینگونه است که نمیتوان از دنیا گذشت بلکه باید با دنیا گذشت. آن کس که نافهمیده، دنیا را خراب میکند، قایق سفرش را شکسته. و آن کس که در قایق متوقف بماند، حقیقت سفر را نیافته ...
جناب ساربان
ما را از افراط بی توجهی به مخلوق در امان بدارید و از تفریط توقف در ایشان حفظ نمایید ...