| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

جان ِ جهان ... آقاجان

نود و پنج هم به سرانجام رسید و دویست و بیست و پنجمین جمعه مقارن شد با بیست و هفتم اسفندماه یکهزار و سیصد و نود و پنج. عمر آنچنان با شتاب می رود که هنوز پنجه از پنج بیرون نکشیده ایم که می بینیم شش رسید. نود و پنج نیز با تمام رنج‌ها به سر رسید. عالم طبیعت همین است و تا ما در این سرزمینیم، قواعد نشئه طبیعت بر ما مستولی است. در این رتبه از زندگانی، یعنی در حیات طبیعی، تمام غصه ها آب می شود آنچنان که یخ ها آب شدنی است و تمام شادی ها به زوال می رسد آنچنان که تمام شکوفه ها ریختنی است. نه بهار جاودان است و نه تابستان و آدمیزاد به عنوان جزئی از اجزاء عالم طبیعت مانند کبابی بر سیخ روزگار و به دست طباخ هستی می چرخد، گاهی این سو و گاهی آن سو و از حرارت به خنکی، از خنکی به حرارت، از تابستان به زمستان، از بهار به پائیز سیال است که «کباب پخته نگردد مگر به گردیدن»

حضرت بابا

برخی می پندارند این لاجرم بودن رنج و این گنج بینی در کنه رنج نظیر وقف روغن ریخته است. به نگاه ایشان، در بلا سوخته‌ای چون من اگر در این آتش، به به نگوید چه کند!؟ گویی حکمت، نوعی آدرنالین باطنی است که در مواجه با موقعیت ترشح می‌شود تا عبور از آن وضعیت را سهل کند و لزوما این مُسهل، ربطی به حقیقت ندارد. خب، در این سبک و سیاق بنده نیز از سر ناچاری باید مستمر از حکمت رنج بگویم که خودم را دلداری داده باشم و به این بهانه از گذرگاه روزگار بگذرم.

انکار نمیکنم که آدمی بر اساس موقعیت به فهم می رسد و فهم اسباب عبور و حرکت است اما نه اینکه سطح معنا را به یک دلداری عامیانه تنزل داده باشیم. دریافت بنده از آفرینش این است که هر وصلی، مستلزم فوت در مرتبه سابق است. رسیدن به هر منزلی مستلزم ترک منزل سابق است و البته با این تمایز که منزل عالی بر منزل دانی مشرف است. پس وقتی:

اولاً هر رسیدنی مستلزم بریدن بند از ناف مرتبه پیشین است

ثانیا هر بریدنی با الم و رنج همراه است

پس رنج در تعالی ناگزیر است و راهی الا بلا نخواهد بود. آنها که در این روزگار به تلقی و تماشای ما خوش میگذرانند، بلا را به مرتبه های بعد موکول کرده اند و تمایز ابناء بشر در عمق رهیدن و نوبت رسیدن به بلاست نه در اصل آن. چون آدمی از مرتبه قبل می رهد و به مرتبه بعد می رسد باز هم می شود مقدمه بلای بعدی! چون به منزل جدید انس میگیرد و توقف خلاف سیر عالم است پس دوباره روز از نو و روزی از نو

مولای ِ من

نود و شش را برای ما سال تعالی قرار دهید. از سرگشتگی و پراکندگی میان استعدادها به شما پناه می بریم. ما را آنگونه که اسباب حظ شماست تربیت فرمایید. 

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۵ساعت 23:39 |