مولای من سلام ...
هستند کسانی که عمری را به پرهیز و امساک سپری نموده اند. در ثروت و مکنت به اقل یا در جلوه و ظواهر زندگی به مختصر و در همسر به یکدانه خویش و در شغل به قدر قوت و از احکام خمسه به واجب مشغول و به مباح قدری و از مکروه گریزان و به حرام هیج ... خلاصه از آنچه ظاهر بر آن دلالت دارد، همه اسباب جمع است. اما این کفایت نمی کند ...
باید دید مبداء این پرهیزکاری و تقوا کجاست؟ این چنین سخت گرفتن برای خود به چه سببی است. آیا همه از سر خشوع و ادب در محضر پروردگار است؟ یا آنکه در خلوت و نهان قلب خود سودای تمام آنچه که پرهیز نموده را دارند اما آن را مغایر کسوت و رتبه و اعتبار اجتماعی خود می دانند؟
فلانی اگر ماشین گران ندارد و لباس فاخر نپوشیده و در برابر نامحرم سر به زیر انداخته، حقاً در قلب خود به اشمئزاز و بیزاری رسیده است یا برای آنکه نگویند فلانی با چنین حرف و سخن هایی چنان کرده و چنان پوشیده و چنان دیده ... پس هر روز مقید تر از دیروز زیسته اند؟
آقاجان
اینگونه که عقل بنده درک دارد ؛ آنکس که به شوق تکریم مردم عبادت نماید و به خوف تحقیر مردم پرهیز؛ عاقبت به بهشت منظور خود خواهد رسید که همان عزت میان مردم است اما با خدای ِ مردم حساب و کتابش جداست. خداوندگار خواهد گفت که عبادت تو به سوی خلق بوده، پاداش خود را هم که تکریم خلق بوده دریافتهای ... برای من چه آوردی؟
حضرت جان
مگر نه آنکه در ماجرای ازدواج جناب نبی با همسر فرزندخواندهشان، حضرت پرودرگار بر ایشان نهیب میزند که پیامبر، تو از مردم میترسی حال آنکه من بر ترس اولیترم! وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ ... در برابر مردم کرنش می کنی حال آنکه حق کرنش در برابر من است.
و چون از این منظر به رفتار خود می نگرم، کم نمیبینم نگفته ها، نخورده ها، نرفته ها، نپوشیده ها، نجوشیده ها، ندیده ها و نشنیده هایی که به پای خدا نوشته ایم اما از خوف خلق خدا پرهیز داشته ایم. مبادا آبرویمان بریزد. مبادا نامی که برای خود ساخته ایم سوءسابقه ای یابد. مبادا که دامنی که به خلق خدا رو دارد لک برگیرد... و پنداشتیم اینها همه پرهیزکاری است و خدا بابت آن به ما مدیون! حاشا و کلا ...
آقای من
یکصد و هشتادمین جمعه مقارن با هفدهم اردیبهشت نود و پنج نیز گذشت. اینچنین لخ لخ که ما به سوی مقصد راهی هستیم، عمر نوح باید که ما پله ای در سلوک برگیریم اما باب امید گشوده است. من همچنان رجاء واثق دارم که در بساط آن جناب، در صف خوبان، عامی نیز جای خواهد داشت. سرمایه ام آن است که بی قر و اطوار و طمع اعجاز و دیدار ... شما را دوست دارم