مولای من سلام
جمعه ششصد و بیست و دوم مقارن است با دهم شهریور ماه از سال دو و من تو را ششصت و بیست و دو برابر زلالتر از آغازگاه این سفر دوست میدارم. شک، آتشی است که حبّ را صیقل میدهد چنانکه کوره آهن را. هرگاه که میپندارم دیگر امیدی به دلدادگی نیست جوانهای میروید و کلمه میزاید که هست ... هست ... هست ...
آقای من
خبرم نیست که چیست و همینقدر میدانم که همهاش همینی نیست که اکنون در دیدرس من است. دوستت دارم و مشتاق دیدار
لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در جمعه دهم شهریور ۱۴۰۲ساعت 22:54
|