| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

هفته پانصد و چهل و ششم است؛ آغاز زمستان سال یک. غرق نعمتیم و سپاسگزار تمام دشواری‌ها که بهره ما از حقیقت را افزون می‌کند. گاه رخدادها به ظاهر سخت و تلخ است اما چه چیزی در این حوادث موجب تلخی است؟ آیا چیزی بجز تمایز میان «تمایل» ما و «واقعیت» آن رخداد است که به تلخکامی منجر می‌شود؟ ما جهانی را میل داریم و می‌پنداریم آنچه میلِ ماست، حقیقت نام دارد و چون پرده می‌افتد و حقیقت را می‌بینیم؛ از تمایز میان حقیقت و میل خود به درد می‌آییم! در مقابل انسانِ ناتوان و عاجز در درک حقیقت، آنی است که دیده خود را انکار می‌کند تا همواره تفسیری موافق میل از رخدادها داشته باشد. این است معنای ناگشودگی به جهان. پس بی‌حساب نیست که عرض دارم غرق نعمتیم چون همین دشواری و تلخی به معنای گشودگی است.

آقای من

این هفته گویی آینه‌ای پیش چشمم گرفته باشند؛ چهره کریه عُجب را دیدم و هنوز نتوانستم راهی برای عبور از آن پیدا کنم. غلط تربیت شده‌ام و راه بلندی را در عمق بیراهه پیموده‌ام. ای‌داد که اگر این مرض عُجب درمان نشود،‌ تمام کارهای نیک بر گرفتاری خواهد افزود. عُجب آن است که آدمی ستایشگر خویش باشد و برای مبتلا به این رذیله، هر ثواب هیزم عقاب است. چه بسا همین هفته به هفته نویسی هم تلقینات عُجب باشد که ببین چه کردم. ببین چه کارستانی به عمل آمد. ای داد از امراض پوشیده در اعماق قلب و انگار حالا می‌فهمم که چقدر راه دارم تا رسیدن به قلب سلیم.

تهی‌دستانه هفته پانصد و چهل و هفتم را آغاز می‌کنم و اما مشتاقانه و پرامید به استقبال رزقی می‌روم که ابر رحمت «او» باریده است و کویری را به منت باران، بهره‌مند کرده. هر دوست داشتن و دوست‌داشته شدنی، رزق است. الحمد لله على ما أنعم، وله الشكر على ما ألهم

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه دوم دی ۱۴۰۱ساعت 23:29 |