| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

530

مولای من سلام ...

این آیه را زندگی کردم که عَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ و چه بسیار تقلا برای تغییر آنچه که می‌پندارم اگر دگرگون شود، خیر من در آن است و چون می‌شود می‌بینم که خیر در نشدن بود. دوراهی دشواری است، میان اینکه تا کجا باید تلاش کرد و از کجا به بعد را باید به تقدیر سپرد. جمعه پانصد و سی‌ام مقارن با یازدهم شهریور سال یک به پایان رسید. بابت تمام آن رنج‌ها و زخم‌ها که عفونت نهانی و عیوب ناپیدای روح را بر من آشکار می‌کند، خدا را شکر ... دستم به دامانت که دیگران مرا تواناتر از آنچه هستم می‌بینند و دریاب که بی دستگیری جنابتان، سقوط نه محتمل بلکه قطعی است. آخ که چقدر دلم تمنای آن دارد که در پناه پدرانگی مشفق و آگاهی، جوانی کنم و جوانه بزنم ...

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه یازدهم شهریور ۱۴۰۱ساعت 23:3 |