| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام

این روزها تصویری از افلاک میان مردم دست به دست می‌شود. تلسکوپ جیمز وب تصاویری را منتشر کرده زمین در آن مُشرِف به نیستی است! حق بدهید که انگشت حیرت بر دهان مردمان باشد و بپرسند و برپسم که چرا آن روز که سوال عرب‌های بادیه نشین، تارهای ریش جداعلی – علی بن ابی‌طالب – بود دسترسی داشتند به ولی کاملی همچون شما و اجداد مطهرتان و امروز سوال‌ها به وسعت افلاک است بگوییم عهد غیبت رسیده!؟

بر سوال محقر، ولی معظّم بفرستند و بر سوال‌های بزرگ، جنابتان را مستور بخواهند. چرا!؟ که ظلم فراگیر شود تا وقت ظهور رسد؟ کدام آفریدگاری مخلوق را به مقصد ظلم راهی می‌کند؟ آیا جهان امروز به سوی ظلمت می‌رود؟ جنگ‌ها، جنایت‌ها، کشتارها و تضییع حقوق آدمیان که در قرون وسطی بیشتر بوده است تا امروز. به کدامین استدلال بگوییم در مسیر ظلمیم؟ عجب اینکه ظلم متکی به ایمان وسعت بیشتری دارد در قیاس به ظلم متکی به انسان. آنکه برای تقرب سر می‌برد، لیبرال دموکرات نیست بلکه داعشی مسلمان است. آنکه زن و کودک و پیر و جوان را آواره کرده، آفریقایی بت پرست نیست بلکه یهود مومن به خدای موسی است.

آقای من

هرچه پیشتر می‌روم وسعت سوال بیشتر می‌شود، آنچنان که پاسخ‌هایی که سالها با آن قانع بودم دیگر برایم قانع کننده نیست. در میان رهروان و مومنان‌تان گویی سخن تازه‌ای نمی‌جوشد و سالهاست به بازگویی حرف کهنه سرگرمند. به کم، سیراب شده‌اند و آنانی که رسیده‌اند متکی به شهود صحبت می‌کنند و نه برهان. محتاج باورم و تمنای ارشاد دارم. خدای را به شهادت می‌گیرم که بنای طغیان ندارم و راه را به قصد انکار طی نمی‌کنم و خدای را شاهد می‌گیرم که اگر به یقین نرسم، زبان را به تمجید وهم خود باز نخواهم کرد. مرا به تصدیق و یقین هدایت فرمایید. جمعه پانصد و بیست و سوم را به تمنا پایان می‌برم.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۱ساعت 23:36 |