| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

 

مولای من سلام

جمعه چهارصد و بیستم مقارن با بیست و یکم آذرماه نود و نه است. بعد از مدتها مادر و پدرم را دیدم اگرچه باورپذیر نیست که در نزدیکترین فاصله دیدار حاصل شود اما بی‌آغوش. یکسالی است که دستان هیچ کسی خارج از حصار قرنطینه را در دستانم نگرفتم، تنی را به آغوش نکشیدم و این به تنهایی می‌تواند تراژدی تلخ حیات آدمیزاد باشد. چیزی که شاید پیش از این انسانی آن را نزیسته و در زمان ِما حادث شده

صاحب ِزمان

وقتی می‌گویم زمان ِما معمایی در سرم می‌پیچد. زمان هر انسان آیا قهرا در حدفاصل تولد تا وفات تعریف می‌شود یا آدمیزاد را زمانی ورای این جبرهاست. زمان در چه ساحتی می‌تواند امر اختیاری باشد؟ زمان اگر سراپا جبر است که جبر صاحب نمی‌خواهد. صاحب جر پروردگاری است که طبیعت را در قانون ِثابتی آفریده و به مشی ِمدام ِاو می‌گوییم قوانین طبیعی. اینکه زمین با سرعتی می‌گردد و خورشید با شدتی می‌تابد و ماه به مداری در دوران است و اینها بشود سال و ماه و شمسی و قمری. آیا صاحب زمان بودن یعنی صاحب اینها بودن؟

یا جواب

اینطور که نامی و لقبی فقط زینت پرچم‌ها و تکیۀ کلام‌ها باشد که دور از انتظاری است که شما از ما دارید. منتظر مگر در مدار انتظار شما نباید قدم بردارد؟ حال مدد فرمایید در فهم حقیقتی از زمان که آن حقیقت محتاج صاحبی چون شماست

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و یکم آذر ۱۳۹۹ساعت 23:14 |