مولای من سلام
جمعه نهم خردادماه نود و نه مقارن با سیصد و نود و دومین هفته، سررسید. سطرهایی که برای شما مینویسم، تنها سطرهایی نیست که در طول هفته مینویسم اما طعمی متفاوت با سایر نوشته ها دارد. شاید چون تنها نوشته ای است که برای تماشای کسی نمینویسم. خودم هم در این معما حیرانم که چرا نوشتن این سلسله باید در معرض دید دیگران باشد؟ و البته جهان سرشار است از حوادث بیرون از فهم و درک من
آقاجانم
یادم نیست کدامین آیه از کدامین سوره است، اما آن نهیب خداوند به پیامبر چند روزی است چه در سرم چرخ میخورد. آنجا که پیامبر میل به زنی دارد و پرهیز میکند اما نهیب میرسد که ای پیامبر تو اگر پرهیز داری از باب آبرومندی نزد مردم است و گویی آبرواندیشی چیزی از جنس شرک خفی است. تطبیق رفتار با آنچیزی که مردم آن را پسندیده و مقبول میدانند
جناب ِامان
هفته ای که گذشت را در اندیشه پیرامون آبرو گذراندم. حرفهایی گفتم و گفتنی هایی نیز باقی ماند. آقاجانم همچنان بر افزودن بر مشغله های خود اصرار دارم و این عادت نا مبارک، سخت از سرم خواهد رفت. در حال تمرین هستم که پنجره های کمتری را باز کنم، تا در قدم بعد، رفته رفته پنجره های باز را نیز ببندم. باید دنجی حاصل شود اگر مدد فرمایید