مولای من سلام
امروز بیستم جمادی الثانی و سالروز میلاد حضرت غایت، حضرت مادر سلام الله علیهاست. و هرچه هست، از اشارت این بانوست. عمری، میوه چین شجرهای هستم که در فاطمیه کاشته شد. اکنون نیز دویست و هفتاد و ششمین جمعه مقارن با هجدهم اسفند نود و شش به مشق نشسته ام.
آقاجانم
اگر دوزخ، استعدادهای به فعلیت نرسیدهای باشد که بر گردن انسان می اندازند تا در آتش حسرت و افسوس بسوزد، وای بر ما ... وای برما. میان آنچه هستیم تا آنچه باید باشیم، فاصله آنچنان است که گویی قدم از قدم برنداشتیم. کارم این شده است که جمعه به جمعه محضرتان عرض کنم که «نشد...»
حضرت ِجان
کارما با خدا جای خود. مبادا شکستگی از قلب خلق بر کارنامه مانده باشد. در برابر لطف خدا هرچه از ما سرزند «تهی» است. هیچ کس فخری به خدای خود ندارد. اسباب گرفتاری، قلبهایی است که شکسته ایم. امان فرمایید از استعدادهای ناشکوفا و قلب های زیرپا برحذر باشم