مولای من سلام ...
جمعه دویست و چهل و پنجم مقارن با سیزدهم مردادماه یکهزار و سیصد و نود و شش و مصادف با ولادت مولایِ رضا فرارسید. این هفته نیز، روزگار بلایی بر بلاها افزود و سهم ما از شکر اینکه از هر «بد»، بدتری هست و خدا را شکر که آن بدتر نشد. اما فارغ از این، شکری مضاعف بابت معنایی است که با همه جانم خود را با آن مواجه دیدم. نعمتی داریم به نام انکسار و اضطرار که تا تجربه نشود، راه آدمیت گشوده نخواهد شد. و این شکستگی و ناکافی دانستن خود و چشم نگران بودن در پی آن دیگریِ قادر و توانایی که بتواند دستگیر باشد، حاصل نمیشود الا در بلا
بلا یعنی حرکت هستی در خلاف طبیعت و اراده ما. هیچ کس به امر موافق طبع نمیگوید «بلا» و به همین جهت بلا اگرچه درد دارد اما هر دردی، از بلا نیست. بلا در واقع ظهور رخدادی مافوقتوانکنونی و مافوقارادهخود است. به همین جهت تشبیه بلاهای روزگار به درد و رنج یک ورزشکار در هنگام تمرین صحیح نیست چون آن درد محصول تصمیم من و شماست اما من از دردی صحبت میکنم که مافوق اراده است. حتی زحمت روزه دار در گرسنگی و تشنگی اگرچه رنج است و قطعا ثمراتی دارد اما «بلا» نیست چون نتیجه اراده ما بوده و برای آن نیت قبلی داشتیم و الا روزه باطل است.
در مواجه با بلا، آدمیزاد تنها دو راه دارد:
اول - رسیدن به توانی مافوقتوان سابق
دوم – باور و اتکار به اراده ای مافوقاراده خود
برای آنکه اثر «بلا» در زندگی را بدانیم کافی است به برهان خلف، یعنی زیستن بی بلا ، رجوع کنیم. جهانی که همه چیز آن تابع اراده بشر است و توانی مافوق توان آدمیزاد، ظهور نمیکند. این جهان در بهترین فرض و بهترین وضعیت، یک جهان #راکد است و این تازه در فرضی است که همه اراده ها خوب و هم راستا باشد. جهانی که بهترین تصویر آن #رکود است، بدترینش شاید قابل تصور نیست.
آقاجان، به راستی انسان تا پیش از مواجه با بلا و تا قبل از شکستگی و اضطرار و تا قبل از چشیدن جای ِ خالی معنا، چه نیازی به دین دارد؟ در واقع ان گوهر راستین دین و اکسیر شفابخش آن، تنها زمانی ظهور پیدا میکند که ما هبوط را درک کنیم.