| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

شنیده بودیم که در عاشورا، جماعتی نماز اول وقت خواندند، نیت قربت کردند و با دهان روزه شمشیر بر جدشهید صل الله علیه کشیدند و تیر بر کودک انداختند و خیام پاک ترین زنان روزگار را غارت کردند اما ندیده بودیم. ندیده بودیم که جهّالانی هستند که وضو میگیرند، نیت قربت می کنند و با فریاد الله اکبر بر کسانی که حتی فرصت دیدن رویشان را نداشته اند چه رسد به شناخت و قضا و حکم، ماشه میچکانند.

سیدی ...

حتی وحوش محض دریدن، نمیدرند! یعنی اینطور نیست که گرگها صرفا برای کشتن بکشتند. به قدر قوت شکار میکنند و کنار می کشند. شیر اگر به گله قوچ بزند، یکی به دندان میگیرد و بر میگردد و تا گرسنه نشده باشد سراغ بعدی نمیرود. اصل فرض که هیچ آیینی نازل نشده و هیچ رسولی مبعوث نشده، مگر می شود «عقل» را چنین ناکار کرد که بتوان محض دریدن درید و برای کشتن کشت؟

آقاجانم

جمعه دویست و سی و هفتم، مقارن است با نوزدهم تیرماه یکهزار و سیصد و نود و شش. همین چند روز پیش جماعتی الله‌اکبر گویان مردمان را به تیر بستند به جرم آنکه رافضی بودند. بعد هم به قصد قربت خود را منفجر کردند تا در جنت مهمان رحمت پروردگار باشند! آنکاری که شیطان با ایمان ناقص می تواند انجام دهد، با هزار کفر انجام دادنی نیست.

حضرت ِ پناه

دریافته ام که از ایمان بی محبت و از شریعت بی حکمت، جهنمی میتوان ساخت که تا ذبح فرزند رسول خدا را نیز مباح خواهد کرد چه رسد به این و آن. این جماعت سفاک، همان قرآنی را میخوانند که قربانیانشان می خوانند و به همان آیاتی استناد میکنند که دیگران استناد میکنند و چه بسا سخنشان به ظواهر آیات انطباق دارد اما از «محبت» و «حکمت» بی بهره اند. پناه می بریم به شما از ایمان نا تمام ... والسلام.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 1:53 |