حضرت معلم
سلام علیکم
رسم جغرافیا بر این است که هر چه به قله نزدیکتر شویم، شعاع کمتر می شود و حلقه کوچکتر. گستره دامنه همواره بیش از قله است و راس کوه به اقل محیط اکتفا می کند. گویی تاریخ نیز بر همین قاعده استوار است. کثرت همواره با فرومایگی است و هرچه سعه وجودی افزون می شود، مصادیق و همسایگان و همرتبگان قلت می یابند. به همین سبب است که هرجامعه ای مرکب از سه دو اکثریت و یک اقلیت است. اکثریت افراط گر و اکثریت تفریط گر و اقلیت دانا. حال این اقلیت دانا نیز به دو جزء دانای پرهیزگار و دانای دنیاجو تقسیم می شوند و حاصل هر دوره از تاریخ بر مبنای نزاع دانایان دنیاجو و خداجو مشخص میشود.
سید ِ من
جمعه یکصد و بیست و سوم مقارن است با چهاردهم فروردین از سال یکهزار و سیصد و نود و چهار. این بنده به جهت آنکه مکاتبه جمعهها علنی است عمدتا پرهیز دارم از پرداختن به وجوه اجتماعی و اکتفا دارم به تقدیم مشق های هفتگی در حوزه فردی لکن حقیقت این است که اجتماع حاصل جمع افراد است و انعکاس تقوای فردی، اجتماع ماست و بالعکس، جامعه ما عصاره تربیتهای فردی. پس برایم دشوار آمد که از حکایت مذاکرات اخیر در لوزان سویس و تفاهم و حاصله و نقاط ضعف و قوت آن بگذرم. از جمله آرزوهای محقق نشده این بنده آن است که روزی مقارنه و تطبیق آکادمیک و عالمانه ای با رعایت تام روش تحقیق و در خور مقام رفیع دولت جنابتان را به انجام رسانم و آثار ظهور در نظام حقوقی بین المللی و مولفه های حاکمیت پس از ظهور را بشناسم و بشناسانم. لینک دریغ که علم و همتم از آرزوهایم کوچکتر است.
آنچه مقدمتاً تفاهم گردیده و جزئیات آن موضوع عرض بنده نیست. هرآنچه هست امروز دو اکثریت عامی مشغول عوام گری خویشند. ظهور عوامانه جمعی ذوق بی مبناست و ظهور عوامانه برخی لعن و عجز و لابه بی معنا. گروهی عقده واویلا گویی و روضه خوانی شان گرم است گویی کار که به دست خودشان بود عزت از سر ما می بارید. گروهی دیگر آنچنان هل هل شادی سر میدهند گویی عصای موسایی بر نیل افتاده و شکافی بر تمام روال های عالم پیش آمده و از فردا بهشت زیر پایشان است! بنده پرهیز دارم از ورود به بازی این دو طایفه بلکه عرض دیگری به محضرتان دارم که مبانی اندیشه ام را تقدیم دارم تا به مدد هدایت جنابتان صیقل یابد.
آقاجان ِ جانم
در آن شریعت که بنده شناخته ام و بدان ایمان آوردم؛ امر «اوْفُواْ بِالْعُقُودِ» را محصور در پیمانهای خصوصی نمیبینم بلکه معاهدات و مقاوله های دولتی و حاکمیتی نیز مشمول همین امر است و چه بسا مبنای حقوق موضوعه همین عبارت است که اگر حتی به آیه کتاب الله نیز نمی آمد به تصدیق عقل رسیده بود و از مستقلات عقلیه است. لذا معاهدات بین المللی ، مقاوله نامه های سیاسی و حتی به نحو مشروط ، برخی از عرف های عام الشمول فراملی؛ مشمول «قاعده الزام» بوده و وفا بر آن واجب شرعی است.
با این مقدمه؛ آنچه در سه دهه قبل پدید آمد به این شرح که با نقض تمام این عقود و آداب، سفارتی هتک شد و اعضای آن به گروگان گرفته شدند مغایر با شریعتی است که بنده به آن ایمان آورده ام. اگر چه حاکم شرع وقت، حکم بر اباحه اقدام داد و چه بسا آن را ستود اما به نظر می رسد اگر در کنار تمامی فضائل، دامنه اجتهاد آن بزرگوار شامل بر حقوق اساسی و حقوق بین الملل و روابط بین الملل نیز میشد؛ آنگاه به حکم متفاوتی می رسیدند و یا چه بسا اگر عمر امتداد می یافت نظیر سایر مواردی که به قلم تصحیح ، تغییر یافت در این مصداق نیز اصلاحیه و الحاقیه ای طرح می شد و علی ای حال بنده بر این رای هستم که خبط مذکور خط ما را کج کرد. مانند معلمی که نقاب وحشت به چهره زده و آیه رحمت می خواند.
سالیان سال زمان صرف شد تا در عمل به تصحیح خطا پردازیم و صد البته آنچه در این مذاکرات گذشت صرف نظر از نتیجه و صرفا از باب روش شناسی و متدولوژی، شاید بتواند جبران مافاتی باشد و اصلاح انحراف. از این جهت بنده آنچه اتفاق افتاده را اسباب ترقی معرفت و ماحصل عنایت حضرتتان میدانم و البته عنایت همواره هست و آنچه متغیر است، استعداد دریافت کنندگان است.
قاضی عادل این محکمه جنابعالی هستید و در روز موعود عیان خواهد شد که حق را که گفت و سره و ناسره کدام بود. بنده آنچه یافته ام را تقدیم پیشگاه کردم تا اگر لرزش و لغزشی است مدد فرمایید تا چه بسا فردا که بر این مبانی، بنایی استوار شد، خانه از پابست ویران نباشد.
ولسلام ... دوستت دارم/