| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام

این آیه به گوش همه رسیده است که «وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ» حتی به گوش خود طاغوت‌ها. چه بسیار که در شرح و تفسیر آن سخن گفته شده، حتی از زبان خود طاغوت‌ها. چه بسا بر سر منابر نقل شده حتی منابر طاغوت‌ها. اما چه می‌شود که در این «اجتناب» ناکام می‌مانند و می‌‌مانیم؟ مساله اینجاست که هرگاه سخن از طاغوت می‌شود، مصداق آن را در جز خود می‌بینیم و این خصیصه طواغیت است که خود را چنان می‌پرستند که هیچ ذمّ و قبحی را به خود نمی‌گیرند.

حضرت امان

من از طاغوتِ خود به سوی غیب پناهنده می‌شوم.

هفته ششصد و هفتاد و نهم مقارن بود با پایان پاییز. امروز گفتگوی مهمی داشتم و جرقه‌ای در ذهنم روشن شد که نمی‌دانم آیا در مشغله و ملالِ فرداها، خاموش می‌شود یا روشن می‌ماند. پناه می‌برم به آنکه نمی‌دانمش از شر آنچه نمی‌دانمش.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه سی ام آذر ۱۴۰۳ساعت 23:4 | 

مولای من سلام

جمعه ششصد و هفتاد و هشت مقارن با بیست و سوم آذرماه سال سه. مقدر بود ما در عصری زندگی کنیم که وفور عبرت بود. چنانکه با چشمان خود دیدیدم، مقیمان سجاده چگونه به یُمنِ عُجب در تملق چاپلوسان غرق شدند و قدم قدم به مقامِ طاغوت نائل آمدند. ردای خدایی، چنان بر تن‌شان گرم شده که دیگر تابِ توبه ندارند.

یا غایب!

حالا خوب‌تر می‌فهمم که چه دشوار است مشق مراقبت. گاه عبادت‌ها بیش از معصیت‌ها اسباب ضلالت است. آنجا که دل به تحسینِ خود مشغول می‌شود، مجالِ سقوط است. مدد فرمایید که این حرفها در آن وقت که باید، از یادم نرود. مبادا به وقت معرکه، من نیز به دست خویش اغوا شوم.

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و سوم آذر ۱۴۰۳ساعت 1:27 |