مولای من سلام
آموختم که دلداری، تدبیر رب العالمین است. دبیر از ماخذ دبر به معنای پشت سرگذاشتن و یعنی آنکه اوست که هر از گاهی دل ما را به دلداری و دلبری و ایدهای و کسبی و کاری گرم میکند تا ذوق پیمودن در سالک مبتدی فراهم شود. سالک مبتدی چون کودک نوپا، به بهای بهانهها قدم بر میدارد. وقتی که مسیری طی شد، او تدبیر ِقلب میکند تا از این کنده شود و به سوی آن میل کند. آن کس که دست تدبیرگر را در قفای این بازی کشف نکند، گیج میان انبوه شاخهها و فرعها خواهد ماند. اما آنکه میل به اصل کند، رهیده است.
تعلقات، تور شکار رب است تا آدمی صید کند
آقای من
هرچه شکار وسعت یابد، قلاب بزرگتر باید. چنانکه کار برسد آنجا که سالکی را نتوان کشید الا به قلاب ولیّ کامل و انسان تام که اینجاست که سالک میشود مضطر به قائم. جوانه نو رس که برای ایستادن تکیه به قائم نمیخواهد. تاک قد کشیده است که برای به ثمر رسیدن محتاج آویختن در قائم است. ای خوش آن صیدی که قلابش شما باشید. جمعه چهارصد و چهل و یکم مقارن با هفدهم اردیبهشت هزار و چهارصد را به ذوق شما آغاز میکنم