| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

اگر جمع متقلبی، به نام بنده ناچیز یک دکّان را اداره کنند من حتما در صراط رسوایی آنها قدمی بر میدارم. مردمان را خبر می‌کنم که ایها‌لناس، این جماعت نام مرا به سرقت برده اند. کسبه این ایام، در نام و نشان تجاری‌شان تعصب دارند اگر کسی به نام‌شان تقلب کند، شهر را خبر می‌کنند که هرکس این محصول را به نشانی جز چنین و چنان داد از ما نیست. آقای ِمن، ارباب من، مولای ِمن، سالار من، این اسلام که چنان شرافت داشته که خون علی‌اصغری برایش بر زمین بچکد، در اسارت بلاهت باشد و شما مامور به سکوت باشید؟ عجب امتحان دشواری است آقاجان! آنجا که جد اعلی، علی به سکوت تن داد، بقاء اسلام در میان بود و اکنون بقاء چه چیز دلالت بر سکوت دارد؟

حضرت ِامان

شما ولیّ مقدس ِدور از ساحت زیستن ِمن نیستید که محض تبرک نامی از شما به هفته‌ای بر زبانم بیاید و تمام. ولله که اگر بنا باشد یک مساله به عنوان مساله اساسی عمرم شناخته شود، آن یک مساله شناخت شما بوده. انس با شما بوده. همه عمر تحصیل من کدامین عنوان درسی نه سال امتداد بی وقفه داشته؟ به شاخص درس و مشق و ظاهر هم که باشد اماره بر صدق است این حلقه به گوشی هفته به هفته. پروژه فکری من، موعود است. موضوع تفکرم انسان کامل و کمال انسان است. به کسوت گدا و سائل و محصل خودم را جسور در پرسشگری می‌دانم.

یا صاحب

آن توحید، آن ولایت، آن خاتمیت، آن هدایت که من ادراک کردم با این چیزی که امروز تحت همین نامها می‌بینم نه در مباینت که در تقابل است. غیر قابل جمع و در تضاد. به هرحال حق بنده بر مولا آن است که طلب هدایت کند. من نه از سر عناد و لجاجت که به تمنای هدایت عرض می‌کنم، آن هم نه فقط محض خودم بلکه برای تمام مردمان که گویی تابلوی جاده را حادثه روزگار برگردانده و بیراهه را جای راه نشان میدهد. من از غیب و ضمیر مطلق بی خبرم و از ظاهر نسبتا و چه چاره جز دست افراشته به استغاثه.

به فریادمان برسید، به فریاد یقین های متعصبان ِشک ندیده برسید. به فریاد فریب خوردگان برسید. به فریاد متکبران دوران که تندیس غرور در عبایند برسید. به فریاد شکم‌های گرسنه و تن‌های بیمار به گروگان گرفته شده در فهم‌های منجمد برسید. به فریاد متملقان و کاسه لیسان جور برسید. به فریاد رسی شما امیدوار و دلگرمم. ما را به عافیت هدایت کنید، دستمان را بگیرید و مبادا گوش‌مان را بکشید که قحطی زده مهربانی هستیم. جمعه چهارصد و بیست و چهارم مقارن با نوزدهم دی نود و نه به تمنا سپری شد. یاعلی و باعلی تاعلی

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه نوزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 1:36 |