| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام

جمعه چهارصد و بیست و یکم، آخرین جمعه از پاییز سال یکهزار و سیصد و نود و نه است. پایان این هفته، پایان دهمین ماه از قرنطینه و خانه نشینی است. نمیدانم چه مقدر است و چند هفته دیگر از این انزوا باقی است. میان من ِحال تا من ِقبل انزوا فرسنگها فاصله است. این تغییر اعم است از خوب و بد. بازگشت به گذشته نه مطلب است و نه شدنی، حرکت به سمت آینده نیز چنانچه مستلزم خروج از این تنهایی مدید باشد ساده نیست

آقاجان

هرچه در ایمان و در دین می‌اندیشم، فاصله‌ام با آنچه به نام ایمان در پیاله مردم ریخته‌اند بیشتر می‌شود. گویی حقیقت ایمان در انبوهی از افزوده‌های بشری ممزوج شده. آهسته آهسته، وحی با تفسیر، قدم به تغییر گذاشته، حدیث در عرض وحی نشسته، انبوه احادیث جعلی در این هم‌عرضی کار را به سختی کشانده، کاش ماجرا به همین جا ختم می‌شد، استنباط و تفسیر به رای بر احادیث نشسته و در این میان بعض از استنباط‌ها از وحی منزل برای اربابان روزگار مسجل‌تر شده آنچنان که وحی را به نفع استنباط فلانی مصادره می‌کنند. القصه اینکه دور نیست آن معنایی که نقل شده چون کار به ظهور شما رسد مردم در عجب می‌مانند که مگر دین جدیدی نازل شده.

ای کاش، ای کاش، ای کاش، «آن دین» که در آن روز بر مردمان عرضه خواهد شد، روزی امروز ما باشد.

یا صبح

تلقی‌شان این است که آن دینی که بتواند چون چتر بر سر مردمان عالم گسترده شود، همین است که امروز در دستان ماست. تردید نمی‌کنند این ایمان که شما دارید، استطاعت ایجاد وحدت میان شما با شما را نداشته پس چگونه باید شما را با جز شما وحدت دهد.

مولای من

رزق را مدد کنید. دهانی که از لقمۀ طاغوت پر شده باشد، زبانش به حق نمی‌گردد. مساله رزق از استطاعت بنده بیرون است. چشم به عنایت رزاق داریم به دعای شما چه در رزق تن و چه در رزق جان. کتابها و جزوه‌ها و درس‌ها را که می‌خوانم جانم سیر نمی‌شود. دستم به دامانت

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۹ساعت 0:54 |