| جمعه نویسی |

شرح جمعه به جمعه از یک سفر

مولای من سلام ...

هفتم شهریور نود و نه مقارن با هشتم محرم است و در مطلع تاسوعا این سطرها قلمی می‌شود به وقت چهارصد و پنجمین هفته از سفر. آنچه با خود مرور میکنم و در جان ِخودم می‌کارم، یک جمله است. به راستی حضرت صاحب فضائل، جناب عباس، چکیده تربیت ِجداعلی، علی است. از سلسله فضائل این عالی‌مقام، کم به دست ما رسیده. ما در حد یک رزم آور سلحشور و وفادار از ایشان میدانیم اما این فضل است نه فضائل و کم است برای ابالفضل العباس. در دامن ایشان بیش از اینها میتوان خوشه چید.

آقاجانم

همین که از ایشان کم میدانیم نیز ادب اوست. گویی در تابش مقام جد شهید، حضرت حسین، ایشان اجتناب داشته‌اند از نمود. حتی آنچه ما کنون میدانیم نیز از در رکاب حسین بودن است. آنچنان که جناب حسین نیز پرهیز داشته از تابش در محضر مولا حسن و جناب حسن نیز پرهیز داشته است از تابش در محضر جداعلی، جناب علی. این سلسله ولع تماشاچی طلبی ندارند. نمودشان به تعبد است. بنده و در بندند تا او چه فرماید

حضرت امان

تکلیف آن است که در هر رجوع به این سروران، ترجمان ایشان در زندگی خودمان را پیدا کنیم. این ایام که شخصیت ایشان را در ذهنم مرور می‌کردم به فهمم آمد که انبوهی از نجابت است ایشان. نجیب زیستن سلوک مردان الهی است. من نیز شوق دارم که در این مسلک، شاگردی کنم. ای خوش که اگر نامی و وصفی از ما برجا می ‌ماند، روایت ِنجابت باشد. نجابت نه ادا و اوطوار ظاهری بلکه رفتار منبعث از اندیشه است.

آقای ِمن

این چنین به فهم من باریده که نجابت، ظهور عملی ِحضور است. آنکس که زندگی نجیبانه ندارد چون خودش را در محضر نیافته و آن کس که حضور را چشیده باشد، چه چاره دارد جز نجابت و ادب؟ ما را به کمال ِخود دلالت فرمایید جناب ِجان

لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در  جمعه هفتم شهریور ۱۳۹۹ساعت 23:48 |