مولای من سلام
دویست و شصت و پنجمین مشق بنده مقارن است با جمعه اول دی ماه یکهزار و سیصد و نود و شش. گاه در برنامه و احوال خود تامل میکنم و میبینم، با تمام شدت و همت مشغول به هیچم! وقتی میخواهم روز و شب را خلاصه کنم میبینم چیزی ته کار باقی نمانده است اما از صبح تا شب را حسب ظاهر بی کار ننشستهام. این بلا را ناشی از آن میدانم که در حجم وسیعی از کارها تقسیم شده ام و لذا سهمم در هریک، کمتر از آنی است که بتواند منشاء اثری باشد.
حضرت ِجان
آینده نگری گاه اسباب هلاک است. هر روزی را برای همان روز اگر تدبیر کنیم آنگونه که هرآنچه انجام میدهیم، بهترینی باشد که از دستمان بر میآمده، قطعا برای فرداها افسوسی باقی نخواهد ماند. نگاه مرا از گذشته و آینده به حال معطوف فرمایید.
لینک مستقیم مطلب | نوشته شده در جمعه یکم دی ۱۳۹۶ساعت 2:16
|